چون کبوتر دانه می خواهم…
همشهری آنلاین- سحر جعفریان عصر: میانِ گونههای مختلفشان از آن سفید شاهیهای نمایشی، مَسافتیهای نامهبَر، طوقیهای پَرشی، کاکلیهای مسابقهای و پاپَرهای پروازی این کبوترهای شهرتیافته به کفترچاهی، تهرونی، شمرونی و نیاورانیاند که از گذشتههایی دور در همزیستی با شهرنشینان به سورچِرانی در برخی میدانها و خیابانهای قدیمی و خاص، عادت کردهاند. میدانها و خیابانهایی که علاوه بر اسامیشان با جایی برای دانهخوری کبوترها نیز شناخته شدهاند. به وقت صبح یا ظهر، سفید، سیاه، قهوهای، طوسی و بیشتر خاکستریهاشان که جلایی از رنگ سبز یا بنفش به گردن و دو خط سیاه بر روی شاهپَرهاشان دارند خود را به سَر بساطِ سورهایی از اَرزن، گندم، تخمجارو و قرهماش در ضلع جنوبی میدان تجریش و حوالی محوطه امامزاده صالح (ع)، سنگفرش میدان منیریه، زیر پل سیدخندان، فلکه دوم تهرانپارس، میدانگاه پارکشهر، میدان ابریشم (کبوترخانه علیآباد) در بلوار دستواره، اداره برق میدان شهدا، ابتدای خیابان فردوسی در تقاطع با خیابان منوچهری، میدان ابنسینا و بسیاری جاهای معمول دیگر از گونیهای بذر و دانه چیدهشده مقابل عطاریها و نانواییها تا پارکهای جنگلی و تالابهای پایین دست شهر میرسانند. سورگستران هم کسانی از اهالی یا کسبه و رهگذران هستند که به رسمِ نذر یا به روالِ عادتی دیرینه و حتی به بهانه عکس و فیلم برداشتن، کبوترهای شهر را دانه مهمان میکنند. البته که داستان کبوترهای شهر با وجود کبوترخانه یا جَلدخانه، کفتربازان و آموزش کفتربازی در شبکههای مجازی، شکارچیان کبوتر و قوانین مربوط به منع صیدشان، مسابقات کبوترهای زینتی، نذر آزادی کبوتر و افرادی در شناسنامه و کوچههایی در تابلوهای سردشان با نام کبوتر خواندنیتر هم هست.
قدیمیترین پاتوق کبوترهای سورچِران
همهشان به خوبی میدانند که از فراز روفگاردن برجهای کوتاه و بلند، پشتبام خانههای قدیمی که روزگاری آشیانشان به شکل قفسهای توری در برخی از آنها جای داشت، لا به لای شاخ و برگ درختان و بالای بیلبوردها و چراغها برای دانهخوریهای چرب و چیل کجای شهر فرود آیند. حوالی میدان تجریش و محوطه امامزاده صالح (ع) تعدادشان چشمگیرتر است. گویی که به غریزه از قدمت این پاتوق دانهخوری مطلعند. از سویی برخی زائران و رهگذران آن محدوده ترجیح میدهند بر جای نذر بستههای نمک، کیسههای نیم تا یک کیلویی دانههای خوراکیبخرند و خیرات کنند. برخی دیگر هم البته در گذشته بیشتر و حالا کمتر، نذرشان این بوده و هست در گروی برآوردهشدن حاجتشان، یکی از کبوترهای تک و آس خود را همانجا کنار آن صدها کبوتر چاهی آزاد و رها کنند.
پاتوقهای دانهخوری به جای کفترخانههااز آن همه بنای آجری کبوتر یا کفترخانه که در محلههای بالا و پایین تهران قدعلم کردهبودند فقط یکی به لطف نوسازی حوالی ایستگاه متروی علیآباد باقی مانده که البته کبوترها میلی به نشستن و دانهخوری میان حفرههای و راهروهای باریک و پیچ در پیچ آن ندارند. برای همین هر صبح درست همزمان با بالارفتن کرکره مغازهها، مُشتمُشت دانههای ارزن و گندم تا حدود یکی دو متر زمین اطراف برجک کبوترخانه را میپوشاند. گاهی که کمی از دانهپاشیها به عرصه خیابان کشیده میشود و کبوترها نیز بخشی از خیابان را به قُرق درمیآورند صدای ممتد بوق خودروها که رانندگانشان یا عجله دارند یا حوصله ندارند، بسیار شنیده میشود.
دانه و جلد دانه
دانههای زمینمال نشده و تمیز نصیب کبوترهای زرنگی میشودکه خیلی پیشتر از ساعت دانهپاشی توسط رانندگان تاکسیهای خطی پل سیدخندان و یا رهگذران، بر قرنیز ساختمانهای نزدیک، دور و بَر خود را میپاییدند. اوایل یعنی کمی کمتر از ۲۵ سال پیش، تعداد کبوترهای چاهی که زیر پل سیدخندان کنار هم دسته میشدند برای نوک زدن به اندکی دانه که گاهی کسی برایشان میریخت، انگشتشمار بود. حالا ولی بسیارند؛ جمعیتی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ کبوتر که به گفته جمعی از رانندگان تاکسی که در جوانی عشق پَراندن کبوتر داشتند، نه با این دانهپاشیها و «بیا، بیا» گفتنها، دستی (رام و جلد) میشوند و نه حتی شیطنت پسربچههای بازیگوش که گاه و بی گاه به میانشان میدوند تا از پرواز دستهجمعی آنها لذت ببرند را بیخطر و شوخی میپندارند.
از بادیگارد شاهپَر خطدارها تا میدان دلدوئومو و تکسیم
سور دانهخوریشان هر صبح چه هوا بهار باشد چه چله زمستان، وسط میدان قدیمی منیریه برپاست. کسانی می آیند به قدر سه چهار کیلوگرم دانه یا کیسهای پر و پیمان نان خشک میپراکانند و اندکی کبوترهای چاهی را که در دلی از عزا آوردن سعی دارند از هم سبقت بگیرند، خیره میشوند. برخی کسبه و اهالی قدیمی هم حواس شان هست که کسی دانسته یا ندانسته، دانه و خوراک نامناسب برای کبوترها نریزد و یا چشم طمع به چند تایی از آنها که زیبا و مسابقهای و جفتگیر جلوه میکنند و یا مهمتر از همه اینها، نماد صلح و دوستیاند، نداشته باشد. خیلی هم اتفاق میافتد به جوانهایی که دوست دارند عکسهایی شبیه گردشگران در محاصره کبوتران میدان دلدوئوموی میلان یا میدان تکسیم استانبول از خود بگیرند، کمک کنند تا از لحظه پرواز کبوترها وقتی که در میانهیشان به ژستی پروفایلی نشسته یا به فیگوری سینمایی ایستادهاند، عکس بردارند.
کفترهایی که دارو بودند
خیلی سال پیش دانهریزی برای کبوترهای میدان شهدا و جایی مشهور به پشت اداره برق را اسد شروع کرد که حالا پیرانه سری به ۶٧ سالگی رسانده. وضو برای نماز ظهر که میگیرد، سرتاس یا چاره فلزی کهنهاش را فصل سرد اگر باشد لبریز از ارزن و فصل گرم اگر باشد پُر از تخمجارو و جو میکند و میریزد کف فضای لچکی خیابان که گِردش خودروها دور میزنند و کبوترهای تهرانی هم قرار است دانه به منقارهای کوتاه خود بگیرند. عطاریاش اگر خلوت از مشتری باشد، روی صندلی قدیمی تاشوی ارج که گاهی نزدیک لچکی میگذارد، مینشیند و برای آنها که گوش خاطره شنیدن دارند، چنین میگوید: «یه زمانی بود کفترها رو برای خاطر یه ذره گوشتی که داشتند، توی خونهها نگه میداشتن تا یه وقت اگه قحطی و گرونی شد، ذخیره گوشت برای به نیش کشیدن داشته باشن…بعضیها هم که اگه کسی ازشون گرفتار مَرض سخت بود، به سفارش طبیب و به نیت شفا، گوشت کفتر براش لقمه میگرفتن.»
بیشتر بخوانید: