شمیراننو را چه کسانی آباد کردند؟
همشهری آنلاین – سیدسروش طباطباییپور: فضای سبزی که یا مثل پارک الغدیر، در دل محله شمیراننو خودش را جا کرده، یا در همسایگی آن است؛ مثل پارک جنگلی شیان و لویزان. حالا این شما و این هم قدمزدن در کوچهپسکوچههای محله شمیراننو.
بیشتر بخوانید:
من باغ آذریام! | گذری بر یکی از محله های قدیمی تهران، که سرگذشت عجیبی دارد
محله شمیراننو، در گذشتههای دور، پر از زمینهای کشاورزی و باغ بود و در دورهای، قرار بود برای تهرانیها به شمیرانی نو و محلی برای زندگی اعیان و اشراف تبدیل شود؛ اما به دلایلی اینگونه نشد و شاید به همین دلیل، از نظر بافت شهری، تکلیفش چندان با خودش معلوم نیست؛ گاهی با کوچههای تنگ و تاری مواجه میشوی که در آن خانههایی فرسوده و قدیمی سکونت دارند و گاهی با آپارتمانهای امروزی، روبهرو میشوی که برای دیدنش کلاه از سرت میافتد.
-
محدوده
خیابان هنگام، ضلع شرقی این محله است؛ اتوبان زینالدین هم در شمال قرار دارد و از شرق، به اتوبان امامعلی(ع) خواهیم رسید. خیابانهای صبوری و همسایگان هم ضلع جنوب این محل را تشکیل میدهند. شمیراننو هم مثل بیشتر محلههای تهران، شلوغ و پرترافیک است؛ بهخصوص که مدتی است اینجا به بورس کابینتسازها تبدیل شده و وانتها برای بارگیری، ترافیک بیشتری ایجاد میکنند. مساجد، پاساژها، بیمارستان الغدیر، مجموعههای ورزشی مثل شهدای شمیراننو و هنگام و اداره مرکزی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، ازجمله مکانهای کلیدی این محله است. یکی از نخستین میدانهای این محله هم میدان پاکدامن است.
-
شمیراننو، نو است یا قدیمی؟
سابقه شهری این محل، به گواه ساکنان قدیمیاش، به بیش از ۵۰سال نمیرسد. میگویند بیشتر زمینهای این محله، به ۷برادر تعلق داشت؛ برادران «جعفریان» که آن را به محله هفت برادران معروف کرد و آنها تصمیم گرفتند زمینهایشان را به قوارههای کوچک تقسیم کنند تا آنها را بفروشند. چون قیمت زمینها نسبت به برخی از بخشهای دیگر تهران، مناسبتر بود، به سرعت زمینها تبدیل به خانه شدند؛ با این تفاوت که هرکسی با هر بودجهای که داشت، خانهاش را سرپا کرد.
-
دود، محله را بر میداشت
این محله، بهخاطر همجواری با پارک لویزان و شیان، باید هوایی مطبوع داشته باشد؛ اما در گذشتههای دور، چنین نبود. دلیلش نیز پارکینگ شرکت واحد و اتوبوسهای گازوئیلی آن روزگار بود. وقتی تهران در آن روزگار سرد میشد، گازوئیلی که در باک اتوبوسها بود، یخ میزد و رانندهها مجبور میشدند زیر باک اتوبوسشان آتش روشن کنند یا تا ساعتها موتور اتوبوسها را روشن بگذارند تا باک یخ نزند و اینگونه بود که محله را دود بر میداشت.