دین و اندیشه > حوزه و نهادهاي ديني

زمینه‌سازی حجتیه‌ای‌ها برای ظهور مهدی موعود با همکاری ساواک؛ امام گفت شما دین ندارید!



به گزارش خبرنگار مهر، در پی درگذشت حجت‌الاسلام افتخارزاده جانشین شیخ محمود حلبی مؤسس انجمن حجتیه مروری داشته‌ایم بر مواضعی که در خاطرات تاریخی افراد مختلف درباره فعالیت‌های این انجمن با آن‌ها مواجه می‌شویم. انجمن حجتیه پس از کودتای ۳۲ که فضای عمومی جامعه به دلیل برخورد نظامی سرخورده و مأیوس شده بود آغاز به کار کرد و در همان ابتدا نیز تاکید داشت که نمی‌خواهد در فعالیت سیاسی شرکت کند. یکی از اصول اساسی مصرح در اساسنامه این انجمن «خودداری از دخالت در سیاست به‌منظور حفظ کیان خود و جلوگیری از زد و خورد بی‌مورد با دولت مستقر در کشور» بود و بر این بودند که باید زمینه ظهور امام دوازدهم را فراهم کنیم.

انجمن حجتیه با تاکید بر اینکه بنایی بر مبارزه نداشتند و همانطور که دیدیم در اساسنامه‌شان هم به آن اشاره شده بود ولی با ایجاد شاخه فرعی در مبارزه با عنوان «بهایی‌ستیزی» افراد را از ادامه مسیر مبارزه دلسرد می‌کردند و اولویت مبارزه را تغییر می‌دادند. آن‌ها با تشکیک در مسیری که مرحوم امام خمینی باز کرده بود سعی داشتند مبارزه را به امور فرعی تقلیل دهند. در این گزارش مروری خواهیم داشت بر دیدگاه افراد مختلفی که در سال‌های قبل از انقلاب مشغول مبارزه بودند، در رأس آن‌ها مرحوم امام خمینی (ره) که رهبری نهضت را برعهده داشتند. امام بارها در قبال انجمن حجتیه دست به افشاگری و موضع‌گیری زده بود که معروف‌ترین و تندترین آن در منشور روحانیت بازتاب یافته است.

ایشان در آن نامه مشهور نوشته‌اند: «تا دیروز مشروب‌فروشی و فساد و فحشاء و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفید و راهگشا می‌دانستند». در ادامه ایشان با اشاره به ماجرای جشن‌های ماه شعبان در سال ۱۳۵۷ و اعتراض به جنایت‌های حکومت پهلوی یادآوری می‌کنند: «دیروز حجتیه‌ای‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند! ولایتی‌های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیّش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‌خورند!»

این موضع‌گیری سخت امام که ریشه در شناخت سال‌های دور و طولانی امام از انجمن داشت در خاطرات افراد مختلف ظهور و بروز مختلفی داشته است. مرحوم حجت‌الاسلام سید محمود دعایی در خاطراتش از مشکوک بودن امام به انجمن و افشا و محکوم کردن آن‌ها یاد می‌کند. امام در افشا کردن خطر آن‌ها و مخالفتشان با نهضت انقلاب اسلامی به قدری مصر بودند که انجمن حجتیه را در کنار بزرگ‌مالکان و سرمایه‌داران از مخالفان نهضت می‌دانستند. این نشان می‌دهد که امام با توجه به عبارات «منشور روحانیت» «مقدس‌نماهای متحجر» را در کنار سرمایه‌داران دو روی یک سکه مقابله با مبارزه انقلابی می‌دانستند و از آن‌ها هشدار می‌دادند.

آیت‌الله محمدرضا رحمت در جلد دوم کتاب «خاطرات نجف» به ذکر خاطره‌ای از امام درباره انجمن حجتیه اشاره می‌کند که نشان می‌دهد امام چگونه حرکت آن‌ها را زیر نظر داشته است: «سال‌های اول ورود من به نجف بود؛ شاید یکی دو سال بعد از ورود امام در یک دیدار ‏‎ ‎‏خصوصی در منزل امام با تعدادی از رفقای مشهد که یکی از آنان س‏‏و‏‏ال کرد، خانمی‏‎ ‎‏سی هزار تومان وجوهات بدهکار بوده است که این وجوهات را به آقای شیخ محمود‎ ‎‏حلبی داده است. امام فرمود: باید مجدداً بپردازد…. امام جایز نمی‌دانست که وجوهات‏‎ ‎‏به آقای شیخ محمود حلبی که مس‏ئولیت انجمن حجتیه را به عهده داشت داده شود.‏ این مساله برای من آن روز خیلی جالب بود. البته من شناختی از وی داشتم و او‏‎ ‎‏را از جهت علمی آدم با سوادی می‌دانستم ولی متأسفانه رژیم از او سو استفاده زیادی می‌کرد و علیه نهضت اقدام می‌کرد و آنان تلاش می‌کردند مردم را از نهضت رویگردان کنند. بدین جهت امام نسبت به آنان خیلی حساس بود. این مساله حدود اوایل ‏‎ ‎‏سال ۱۳۴۹ بود که س‏‏و‏‏الات زیادی درباره انجمن حجتیه می‌شد. امام فرمود: هر‏‎ ‎‏گروه و دسته‌ای که برخلاف مسیر حرکت مردم حرکت کند، مردم باید آنان را کنار ‏‎ ‎‏بگذارند.»

آیت‌الله علی ‏عراقچی در خاطراتش در کتاب «پرتو آفتاب» از مواجهه خود با انجمن حجتیه می‌گوید و از همسویی انجمن حجتیه با ساواک یاد می‌کند: «قبل از پیروزی انقلاب که به همدان می‌رفتم و با اقشار مختلف در‏‎ ‎‏آن‌جا تماس داشتم، آدم‌های مبارز و انقلابی زیادی بودند که بعضی از‏‎ ‎‏آن‌ها حتی زندانی شدند و شلاق خوردند. گاهی که به قم می‌آمدند و به‏‎ ‎ منزل ما سر می‌زدند، ما به آن‌ها اعلامیه می‌دادیم، به همدان می‌بردند و‏‎ ‎‏توزیع می‌کردند. یک وقت شنیدم که این‌ها گرفتار انجمن حجتیه شده‌اند‏‎ ‎‏و مسیرشان عوض شده است، وقتی هم به قم می‌آمدند دیگر سراغی از‏‎ ‎‏ما نمی‌گرفتند و به ما اعتنا نمی‌کردند. دیدم به‌طور کلی راه را گم‏‎ ‎‏کرده‌اند، اصل را رها کرده و به فرع چسبیده‌اند. می‌گویند امروز خطر‏‎ ‎‏بزرگ برای اسلام فرقه ضاله بهائیت است، در حالی که حضرت امام‏‎ ‎‏آمریکا، اسرائیل و رژیم شاه را خطر بزرگ برای اسلام مطرح ساخته بود.‏‎ ‎‏از طرفی ساواک و ایادی رژیم هم فکر آن‌ها را تقویت و ترویج می‌کرد؛ طوری که وقتی ساواک بعضی از دوستان و طلاب و فضلا را‏‎ ‎‏می‌گرفت در بازجویی به آن‌ها می‌گفتند: شما اگر به راستی دلتان برای‏‎ ‎‏اسلام می‌سوزد چرا با این بهائیت مبارزه نمی‌کنید؟! شما با شاه و دولت‏‎ ‎‏چه کار دارید؟ آن چیزی که امروز اسلام را تهدید می‌کند بهائیت است، ‏‎ ‎‏یعنی ساواک هم دقیقاً همین فکر را به مبارزان تلقین می‌کرد.‏»

این‬ مبارز‬ سال‌های‬ انقلاب‬‬ در‬ ادامه ‬از‬ دزدی‬ افکار‬ جوانان‬ توسط‬ انجمن‬ حجتیه‬ یاد‬ می‌کند: «‏‏من مدتی برای تبلیغ به شهر بیجار می‌رفتم. آن‌جا با تعدادی از جوان‌های‏‎ ‎‏انقلابی که از دوستان ما بودند، ارتباط داشتیم. گاهی هم نوار سخنرانی‏‎ ‎‏امام و اعلامیه‌های ایشان را داخل قوطی سوهان می‌گذاشتم و برایشان‏‎ ‎‏می‌فرستادم. یک سال ماه رمضان به آن‌جا رفتم چند نفرشان جهت‏‎ ‎‏استقبال به گاراژ آمده بودند، وسایل و ساک مرا برداشتند و به منزل یکی‏‎ ‎‏از آن‌ها رفتیم، سایر دوستانشان را نیز خبر کردند و آمدند. متوجه شدم‏‎ ‎‏تعداد زیادی از جزوات انجمن حجتیه در آن خانه است؛ وقتی به من‏‎ ‎‏دادند، دیدم همان برنامه‌های ضد بهائیت انجمن حجتیه است. گفتم: این‌ها چیست؟ چرا شما خودتان را سرگرم این مسائل می‌کنید؟ خیلی با‏‎ اینها صحبت کردم. بعد معلوم شد یکی از رابطین مرکز با شهرستان‌ها هم‏‎ ‎‏در بیجار حضور دارد. او هم آمد؛ یک پایش هم می‌لنگید ولی کاملاً‏‎ ‎‏مسلّط بر مسائل انجمن ضد بهائیت بود. این آقا سیار بود؛ به شهرهای‏‎ ‎‏مختلف سفر می‌کرد و در هر شهر چند روزی توقف داشت و کارها را‏‎ سازماندهی و با مرکز هماهنگ می‌نمود. من خیلی با اینها بحث کردم، ‏‎ ‎‏حتی یک مقدار به مرحله تندی هم رسید ولی دیدم فایده‌ای ندارد؛ ‏‎ ‎‏انجمن حجتیه افکار این‌ها را دزدیده است.»

دکتر‬ صادق‬ طباطبایی‬ در‬ کتاب‬ خاطرات سیاسی‏‏ ‏‏ اجتماعی‬اش درباره حجتیه به ارتباط مستقیم و غیرمستقیم آن‌ها با ساواک اشاره می‌کند: «سازمان‌هایی نظیر انجمن حجتیه و تشکیلاتی ارتجاعی، تحت عنوان پیروان ولایت‏‎ ‎‏به هدایت مستقیم و غیر مستقیم ساواک، گرچه مزاحمت‌های فراوانی را برای مبارزان ‏‎ ‎‏مسلمان به وجود می‌آورد». ‬این ایجاد مزاحمت و ارتباط با ساواک در خاطرات افراد دیگری نیز دیده شده که چند نمونه در اینجا ذکر شد. همچنین به روایت اسناد ساواک شیخ محمود حلبی با آن‌ها مرتبط بود، ‬در‬ سندی‬ با‬ امضای‬ رئیس واحد اطلاعاتی‏‎ ‎‏کمیته مشترک ضد خرابکاری آمده است که: «برابر اطلاع، حاج شیخ‏‎ ‎‏محمود ذاکرزاده (تولاّیی) معروف به حلبی از گردانندگان این جلسه‏‎ ‎‏ [انجمن حجتیه] با بخش ۲۱ سازمان اطلاعات و امنیت تهران‏‎ همکاری‌هایی دارد؛ اصلح است هرگونه اطلاعی در مورد جلسه متشکله را، ‏‎ ‎‏قبل از احضار بقیه، از مشارٌالیه استفسار نمائید.»

اما امام خمینی به عنوان اصلی‌ترین چهره مبارزه هیچگاه دست از روشنگری برنداشت و بعد از انقلاب یک‬ سال‬ پیش‬ از‬ ارتحال، ‬ در پیامی که به شورای نگهبان از ورود نیروهای انجمن به ارکان اجرایی هشدار دادند و گفتند: «حواستان را جمع کنید که‏‎ ‎‏نکند یک‌مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند.» ‬ مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز در خاطراتش می‌نویسد: «نظر امام این است که افراد مؤثر، آنها در پست‌های حساس و کلیدی‏‎ ‎‏نباشند.»‬ امام تا جایی این جریان را می‌شناخت که آن‌ها را منحرف می‌داند. در خاطره‌ای از شهید محلاتی نقل شده که «سال ۴۲ اول شروع نهضت یک روز لیستی از اسامی علمای تهران که بنا بود پولی به آنان داده شود نوشتیم و خدمت امام بردیم. امام اسم یکی از آنها را خط زدند و فرمودند: این آقا منحرف است! او از سران انجمن حجتیه بود.» در جای دیگری امام درباره آن‌ها تاکید می‌کند که نه تنها ولایت ندارند بلکه دین هم ندارند: «شما که ولایت ندارید، سهل است دیانت هم ندارید.» با این اوصاف روشنگری در باب گرایش‌های غیرمترقی از دین و آکاه‌سازی نسل جدید در قبال آن‌ها از جمله اقداماتی است که باید برای آن‌ها برنامه‌ریزی کرد و بیدار بود.



منبع:مهر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا