درمان در اسارت با وجود تحریمها و محدودیتها
گروه استانهای دفاعپرس- «علیاصغر زینلی» فعال رسانهای؛ قصه پر از درد و رنج «درمان در اسارت» یکی از مهمترین و بزرگترین مصائب، مشکلات و بحرانهای آزادگان سرافراز در زمان اسارت بود.
زمانی بیشتر به اهمیت این موضوع پی خواهیم برد که متوجه این واقعیت باشیم که اکثر آزادگان در حالیکه مجروح شده و توان مبارزه یا ترک میدان را نداشتهاند گرفتار دشمن بعثی شده و به اسارت درآمدهاند؛ بر همین اساس مشکلات درمانی از همان ابتدای اسارت تا زمان آزادی با آنها همراه بوده است.
چه بسا شهدای غریب اسارتی که با اندک مداوایی امکان حیات آنها وجود میداشت و چه بسیار آزادگانی که در صورت برخورداری از امکانات اولیه پزشکی از صدمات و لطمات جبرانناپذیر آنها جلوگیری میشد و میتوانستند پس از آزادی از موهبت یک زندگی بدون درد و ناراحتی لذت ببرند.
اما متاسفانه رفتار دشمن بهگونهای بود که طعم شیرین آزادی را به کام بسیاری از این عزیزان تلخ کرد.
در هشتاد و سومین نشست راویان آزاده و در تکمیل فرایند پژوهشی درمان در اسارت آزادگان سرافراز از محدودیتهای درمانی سخن گفتند.
هر یک از آزادگان حاضر در این نشست خاطرات جالب و بعضا عجیبی از محدودیتهای درمانی و دارویی در اسارت بیان کردند.
آزادگان در بیان خاطرات خود به مواردی همچون استفاده از سرنگ یکبار مصرف به دفعات و برای اسرای زیادی بهگونهای که بواسطه کند شدن سر سرنگ اسرا مجبور به تحمل درد زیادی میشدند، خارج کردن تیر و ترکشهای بسیار از جسم اسرا بدون استفاده از مواد بیحسی و با استفاده از ابزار و وسایل معمولی مانند تیغ اصلاح، وجود دست و پاهای معیوبی که بر اثر ترکش یا گلوله بدون طی مراحل درمان صرفا گچ گرفته شده و بسیاری از آنها دچار نواقصی در دست و پای خود شدند از جمله کوتاهی پا، جوشخوردگیهای ناقص اشاره کردند.
همچنین وجود خلبانهای تیزپروازی که بواسطه فرود با چتر و شکستگی دست و بخاطر درمان نشدن قادر به استفاده از دستان خود نبودند و یا به سختی امورات خود را انجام میدادند، عدم دسترسی به آنتیبیوتیک و گرفتار بودن اسرای مجروح با عفونتهایی که خطری بزرگ برای حیات آنها بود، بیرون پریدن حدقه چشم از کاسه همراه با گل ولای خشک شده و پانسمان خشک شده روی چشمها از دیگر محدودیتهای درمانی در دوران اسارت به شمار میرفت.
همه آنچه گفته شد بخشی از مواردی بود که آزادگان سرافراز در وقت کوتاهی که داشتند بیان کردند، اما در کنار همه این مشکلات زیباییهایی هم وجود داشت که در دنیای امروز شبیه رویا است.
وقتی گفته شد یکی از اسرا وقت خود را صرف رسیدگی به اسرای مجروح و بیمار میکرد و به قدری لباسهای کثیف ناشی از اسهال خونی اسرا را شسته بود که دستانش همیشه بوی بدی داشت و اوج مظلومیت این آزاده زمانی بود که بخاطر همین بوی بدی که از او به مشام میرسید کسی هم سفره او نمیشد.
یا وقتی آزاده عزیز اصفهانی که میهمان این نشست بود گفت: اسرای مجروح را فقط خدا شفا میداد چون با معادلات و استانداردهای بهداشتی و پزشکی هیچ تناسبی نداشت.
اما آزادگان با همه سختیهایی که تحمل میکردند، چون هدفشان جلب رضایت الهی بود همه سختیها و دردها را زیبایی میدیدند.
داستان درمان در اسارت و محدودیتهای آن حدیث مفصلی است که در نشستهایی آتی به آن پرداخته خواهد شد.
انتهای پیام/
این خبر را در ارتباط فردا دنبال کنید.
لینک حبر