اینجا، محبت از دیوارها میتراود | ماجرای دیوارنوشتهی تازه شهر تهران که پیامِ انسانی دارد
15 ساعت پیش
خواندن این مطلب 4 دقیقه زمان میبرد
همشهری آنلاین_مهتاب خسروشاهی:«دیوارنوشتهها» – به هر شکلی باشند- همواره موضوعی را «حکایت» میکنند؛ از اعتراض تا دلنوشته. این آثار حرفشان را به شیوههای مختلف میگویند؛ با دستخطهایی خوش یا شکلهایی خاص تا انواعی با دستخطهای کج و معوج تا نقاشیها و گاهی هم ترکیبی از هر دو. اگر شهرگردی با پای پیاده باشید، احتمالا دو نوشتهی «مهر» و«محبت» را روی دیوار، تیر چراغ برق و… محلههای مختلف دیدهاید. دو نوشتهای که انگار قرار است آنچه را از خاطر بردهایم، یادآوری کنند. مهر و محبت، بهانهای شد تا به ماجرای دیوارنوشتههای جدید شهر تهران بپردازیم.
گربه کوچک، پشت به دنیا نشسته. خودش را در پایِ بلندایِ تنگِ سیمانیِ تیر چراغ برق یا جعبهی مستطیلیِ پُست برق، جا کرده. روی پلاک نوشته:«محبت». معلوم نیست گربه به فکر محبت است یا تلاش دارد آن را به ما یادآوری کند! اما «محبت» در این ماجرا تنها نیست؛ چراکه این کلمه در مکانها و محلههای مختلف شهر تهران، به شکلی خودش را یادآوری میکند؛ برای مثال روی کیوسک برق بهتنهایی یا همراه با کوه و خورشید یا با همان ترکیب، روی دیوار. گاهی هم فقط یک خورشید، محبت را همراهی میکند. گاهی هم محبت، تنهاست و به عظمتِ همین کلمه، روی دیوار به تنهایی نقش بسته است. در تصویری دیگر، در جای دیگری از شهر و گاهی روی دیوار کناری تصویر اول، محبت را پرندهای به نوک گرفته و خورشید کوچکی هم بالای سر یا کنار دست آن، میدرخشد. گاهی هم مردی سوار بر است با پلاکاردی روی آن کلمه محبت حک شده، روی اسبی در حال آمدن از سمت دیوار به سمت شهر. به تصویرها که نگاه کنید، به غیر از کلمهی محبت، چند شاخص مهم را در آنها میبینید. نخست اینکه تصویرها تک رنگ است و با قلمویی مشکی طراحی شدهاند. دوم اینکه، پسزمینه رنگی ندارند؛ انگار که طراح خواسته باشد « محبت» و همهی شاخصهای دیگری را که به آن اضافه کرده، بدون واسطهی رنگ، بر روی دیوار نقش بزند و همین سادگی، جلبنظر کند. سوم اینکه درهمهی تصویرها، به غیر از تکرار کلمه محبت- که اصل پیام است- خورشید، کوه، گربه ، پرنده و آدم – به تعداد محدود- حضور دارند. چهارم اینکه، طراح از ستونِ باریک چراغ برق تا پهنهی دیوار تا کیوسکهای برق را برای طراحی خود انتخاب کرده و پنجم اینکه طرحها، محدویت مکانی ندارند. به این معنی که آنها را میتوان در همهی محلههای شهر تهران دید. بیشترین طرحها را میتوانید در خیابان غزالی، پایینتر از چهارراه کالج و تمام طول خیابان نجاتاللهی( ویلای سابق) ببینید. خیابان فیاض بخش ( الهیه سابق) و خیابانهای منتهی به میرداماد، ظفر و پاسداران از مکانهای پرتکرار این طرح است.
مهر به محبت اضافه شد
کلمهی «محبت» انگار بهتنهایی خواستهی طراح را برآورده نکرده است. بههمین دلیل بهتازگی کلمهی «مهر» را هم به محبت اضافه کرده تا پیام و حسش را، بهتر بتواند به مردم شهری که آسمانشان اغلب خاکستری است، منتقل کند. اما این بار قالب خاصتری را انتخاب استفاده کرده؛ «انسان». اگرچه بازهم قالبهای دیگر وجود دارند اما شکل انسانی آن شاخصتر است. بزرگترین آن، درست کمی بالاتر از سهراه ضرابخانه، نرسیده به تقاطع گلنبی- پاسداران است. کلمهی مهر هم شبیه به محبت، گاهی تنهایی و گاهی با همان شاخصها یعنی خورشید، کوه و گربه دیده میشود اما دفعههای تکرارش هنوز کمتر از محبت است. اضافه کنیم که گاهی هم به بعضی طرحها، پنجره اضافه شده است. اما تازهترین طرح، مهرِ دو انسان به هم است. دو تنهی انسانی که از سر و دست به هم متصل بوده و اندیشهی یکسانی را حکایت میکنند:«مهرِ ما» این تصویر چند وقتی است که نبش نگارستان دوم( شهید محمد کاشیها) دیوار خالی و خرابهی مقابل آن را زیبا کرده است. تصویر همان مولفههای سادگی، تک رنگی و شعار مهر و محبت را به همراه دارد.
فقط چند شاخه گل
درست زیر پل کریمخان، روبروی راستهی کتابفروشیها، وقتی از سمت غرب به شرق میآیید، گلهای بیشمارِ کوچکی را زیر پایهی پل میبینید. هیچ کلمهای از مهر و محبت نیست؛ اما به نظر میرسد- با توجه به سَبک نقاشی- کار، کار همان طراح مهر و محبت باشد. درست سمت دیگر پایهی پل، نزدیک به خیابان قرنی هم میتوان پرندههای «میرزا حمید» را دید. خدا را چه دیدید، شاید این پرندهها روزی بال درآوردند و به گلها رسیدند و شهر، دل آدمهای این شهر، بهار شد.
زیباییای که پاک شده
شاید کمی بیسلیقگی باشد. شاید هم نادیده گرفتن هنر یا بیتوجهی به حس خوب این دیوارنوشتهها برای زیباتر شدن شهر و یادآوری کردن حسهایی که فراموش شده. به هر حال هرچه که هست، بعضی افراد با بیسلیقگی تمام، این دیوارنوشتهها را پاک کردهاند. نمونهی آن دیوارنوشتهی خیابان غزالی و کیوسک برق خیابان نجاتاللهی، کمی بالاتر از شیرینیفروشی لُرد است. در این دو مکان، دیوارنوشتههای مهر و محبت، پاک شدهاند که کاش پاک نمیشدند.
اولین بار با رنگ اُخرایی میرزا
نقاشیهایی به رنگ اُخرایی که با قلمو روی دیوارهای شهر ظاهر شدند؛ بهویژه دیوارهای کاهگلی، آسیبخورده و بیشتر در محلههای قدیمی. تصویرهایی با الهام از نقاشیهای انسان نخستین در غارها. اساس طرحها، یک زن و مرد و گاهی فقط یک زن است؛ روایت میان این دو عاطفی است و نشاطآور، حتی وقتی زن تنها راوی قصه خودش بر دیوار این شهر است. بعدها اسم نقاش را شناختند؛ «میرزا حمید». حالا نقاشیهای او را در همه مناطق شهر تهران و شهرهای دیگر هم میتوان دید که از بزرگترین و شاخصترین آنها میتوان به نمونهای زیر پل حافظ، خیابان شاداب – از خیابانهای بین نجاتاللهی و شهید قرنی- یا کوچهی ارباب جمشید از کوچههای منتهی به خیابان منوچهری دید.
از پیام تا بیشکلی
بعد از پایان جنگ در سال 2016 میلادی و آزادی شهر حَلب، « نزار قبانی» شاعر عرب روی دیوار این شهر مینویسد:« دوستم داشته باشد؛ دور از سرزمین رنج، دور از شهرمان که مگر را چشیده است» این همان پیام است که در شهر ما هم دیده میشود. یک جمله عذرخواهی؛ مثل آنکه روی دیوار حوالی میدان فردوسی نوشته شده:«فخا ببخشید» یا ریزریز نوشتههای نقش بسته در یکی از کوچههای خیابان نجاتاللهی و چند بیت شعر نوشته شده بر دیوار دانشگاه امیرکبیر، درست زیر پل کریمخان. اما همیشه ماجرا این نیست. گاهی هم خط نوشتهها فقط خط- نقاشی است؛ مثلا دو حرف انگلیسی به شکل گرافیتی نوشته شده. گاهی هم یک کلمه که در نگاه اول خوانا نیست و کمی که دقت کنید؛ کلمهای انگلیسی پیش چشم شما خوانا میشود.
آنهایی که خوشسلیقه هستند
از خیابان ولیعصر که به سمت تجریش بروید، نرسیده به میدان تجریش، بنیاد امیرکبیر و موزه زنده یاد «دکتر حسن حبیبی» در محله باغ فردوس را میبینید. روی دیوار آجری رنگ اُخرایی آن، علاوه بر چند دیوارنوشته، پلاکهایی حک شده که مثلا روی یکی از آنها نوشته:«این نیز بگذرد» یا نوشته:«بهار اومد لباس نو تنم کرد». این خوشسلیقگی را میتوان روی دیوار بعضی از خانههای شخصی هم دید. آنهایی که دیوار خانه یا کرکره پارکینگ خانه را با خط نوشتهای زیبا کردهاند.